loading...
بهداشت روان
فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 9 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)


اهمیت توجه به بهداشت روانی کودکان

 

گاهی اوقات شناخت بهترین راه برای دوست داشتن و تربیت فرزندان دشوار است. گاهی متوجه رفتارهایی می شوید که شما را متحیر یا دلخور می کند و یا حتی می ترساند. برای آگاهی از نحوه عملکرد تربیتی و برخورد با کودکان باید اطلاعات مفیدی در زمینه بهداشت روان بدست آورد.

 

 

سلامت یا بهداشت روان عبارت از نحوه تفکر ، احساس و عملکرد ما به منظور رویارویی با موقعیت های زندگی است.

 

 
 
 

بهداشت روان در بردارنده نوع نگاه ما به خودمان ، زندگی مان و افرادی است که آنها را می شناسیم و به آنها علاقمندیم.همچنین به تعیین اینکه چطور استرس را کنترل کنیم ، با دیگران ارتباط برقرار سازیم ، گزینه های خود را ارزیابی کنیم و انتخاب نماییم کمک می کند.سلامت روان هم مانند سلامت جسم در هر مرحله ای از زندگی حائز اهمیت است.

 

 

 

 

مشکلات بهداشت روان

 

 

 

تشخیص تب در مکودک توسط والدین بسیار آسان است اما شاید تشخیص مشکل روانی او به این سادگی ها نباشد. مشکلات مربوط به سلامت روان را همیشه نمی توان دید اما علائم قابل تشخیص اند.

 
 

این مشکلات را می توان تشخیص داد بدلیل اینکه متخصصین بهداشت روان با این علائم و بیماری های مربوط به آنها آشنایی دارند.

 

برخی از این بیماری ها عبارتند از افسردگی ، اضطراب ، مشکلات خوردن ، نقص توجه و اختلالات بیش فعالی.

 

 
 

متاسفانه بسیاری از جوانان مبتلا به مشکلات روحی روانی هیچ کمی دریافت نمی کنند.کودکان و نوجوانان زیادی هستند که از دوره های استرس هیجانی رنج می برند که با درمان کوتاه مدت رو به بهبود می گذارند اما آن مشکلات الزاما منجر به آنچه تحت عنوان مشکلات بهداشت روان نام دارند ، نمی شوند. اندوه ناشی از ازدست دادن یک عزیز مثالی در این مورد است.

 

 
 
 

بهداشت روانی یک کودک هیچ ارتباطی با بهره هوشی او ندارد. کودکان با یا بدون مشکلات بداشت روانی IQ متفاوتی دارند.آموزش خاص یکی از سرویس های حمایتی است که مدارس برای کمک به رویارویی با نیاز های منحصر به فرد کودکان و نوجوانانی که انواع مختلفی از مشکلات بهداشت روان را دارند ، فراهم می کنند.نه هر فردی که تحت آموزش خاص قرار دارد مشکل سلامت روان دارد و نه اینکه هر کودک و نوجوان دارای یک مشکلا سلامت روان از آموزش ویژه برخوردار است.

 

 

 

 

اختلالات هیجانی جدی

 

 

 

عبارت اختلالات هیجانی جدی برای کودکان و نوجوانان به مشکلات سلامت روان اشاره م یکند که بشدت زندگی روزانه و عملکرد آنها را در خانه ، مدرسه و یا در اجتماع مختل می کند.

 

بدون کمک ، چنین مشکلاتی ممکن است منجر به افت تحصیلی ، روی آوری به مواد مخدر و الکل ، ناسازگاری در خانواده ، یا حتی خود کشی شود.

 

 

 

 

عوامل

 

 

 
 

ما همه علل مشکلات سلامت روان در جوانان را نمی شناسیم. اما می دانیم که هم محیط و هم ساختار بیولوژِیک فرد دراین امر دخالت دارد.از جمله علل بیولوژیک می توان به ژنتیک ، عدم تعادلات شیمیایی و صدمه به سیستم اعصاب مرکزی اشاره کرد. این عوامل در علم پزشکی تحت عنوان اختلالات نوروبیولوژیک نامیده می شوند.

 

 

بسیاری از عوامل محیطی می توانند کودکان را در معرض خطر قرار دهند. برای مثال کودکانی که با خشونت ، سوء استفاده ، مسامحه ، یا مرگ عزیزان ، طلاق و یا روابط از هم گسیخته مواجه می شوند ، بیشتر در معرض مشکلات سلامت روان قرار دارند.سایر ریسک فاکتورها شامل طرد شدن بعلت نژاد ، جنسیت ، مذهب یا فقر است.

 

 

 

 

پرورش سلامت روان در کودکان

 

 

 
 
 

شما بعنوان والدین ، مسئول سلامت جسمی و روحی فرزندتان هستید. هرگز یک راه مشخص شده و ثابت برای تربیت فرزنان وجود ندارد.شیوهای تربیتی متفاوتند اما همه کسانی که مراقب فرزند شما هستند باید انتظارات فرزند شما را دریابند.کتابهای خوبی در این زمینه وجود دارد که می توانید از آنها برای بهبود تربیت فرزنادنتان استفاده کنید.

 

اهمیت توجه به بهداشت روانی کودکان

 

 

در اینجا به برخی از راهکار های کلی در زمینه تعلیم و تربیت اشاره شده است :

 

 

- سعی کنید در کنار رسیدگی و تامین تغذیه مناسب ، ایمن سازی بدن ، و فراهم کردن امکانات ورزشی و غیره ، محیط امن و سالم خانوادگی و اجتماعی را برای فرزندتان فراهم کنید.

 

 

- از مراحل رشد کودک آگاهی پیدا کنید تا بیش از حد و یا کمتر از حد لازم از او انتظار نداشته باشید.

 

 
 

- این نکته بسایر حائز اهمیت است که فرزند تان راتشویق کنید احساسات خود را ظاهر کند.اجازه دهید بداند که همه افراد ، درد ، ترس ، خشم و اضطراب را تجربه می کنند. به او کمک کنید عصبانیت خود را بگونه ای مثبت ظاهر کند بدون آنکه متوسل به خشونت شود.

 

 

- احترام و اعتماد متقابل را ایجاد کنید. صدای خود را برای او بلند نکنید حتی زمانی که با او توافق ندارید. راههای ارتباطی را باز نگه دارید.

 

 
 

- به حرفهای فرزنداتان خوب گوش دهید. از کلمات و اصطلاحاتی استفاده کنید که برای او قابل فهم باشد.او را به سوال کردن ترغیب نمایید. کاری کنید با شما راحت باشد و مایه دلگرمی اش باشید. تمایل خود را برای صحبت در باره هر موضوعی با او ، نشان دهید.

 

 

- به مهارت های خود تان برای حل وکنار آمدن با مشکلات رجوع کنید. آیا شما مثال خوبی در این مورد هستید؟ اگر احساسات و عملکرد فرزندتان مایه دستپاپچگی شما شده یا قادر به کنترل خشم و ناامیدی خودتان نیستید ، کمک بجویید.

 

 

- مشوق او در زمینه رشد استعدادهایش باشید و به او کمک کنید محدودیت های موجود را بپذیرد. براساس توانای ها و علائقش ، در تعیین اهداف یاریش کنید.

 

 

- موفقیت هایش را جشن بگیرید.

 

 

- توانائی های او را با توانمندی های سایر کودکان مقایسه نکنید.

 

 

- منحصر بفرد بودن او را بستایید.

 

 

- از اینکه وقت خود را صرف او کنید دریغ ننمایید.

 

 

- استقلال و خود ارزشی را در او پرورش دهید.

 

 

- در رویارویی با فراز و نشیب های زندگی ا و را یاری کنید.

 

 

- نشان دهید که به توانایی های در کنترل اوضاع بهنگام مشکلات ، او اعتماد دارید.

 

 

- اصول تربیتی را بطور مفید ، دائم و مناسب بکار بندید. (بدانید که تربیت کردن به معنای تنبیه نیست).

 

 
 

- کودکان با یکدیگر متفاوتند.سعی کنید بفهمید چه روشی برای کودک شما مناسب است. بدون توجه به خواست های فرزندتان از رفتار های تربیتی دیگران تقلید نکنید.

 

 

- برای کارهای مثبتی که انجام می دهد تایید تان را ابراز کنید.

 

 

- به او کمک کنید از اشتباهاتش درس بگیرد.

 

 

- بدون قید و شرط او را دوست بدارید و محبت کنید.

 

 

- ارزش عذرخواهی برای اشتباه مرتکب شده ، همکاری ، صبر ، بخشش و احترام به دیگران را به او بیاموزید.

 

 
 

- انتظار نداشته باشید بی نقص عمل کنید ، تربیت فرزند ، کار دشواری است.بهداشت روانی همه کودکان حائز اهمیت است.

بسیار ی از کودکان دچار مشکلات سلامت روان هستند.

 

این مشکلات واقعی و دردناکند و ممکن است شدید باشند. با این حال مشکلات فوق قابل تشخیص و درمانند.

 

توجه خانواده ها و عملکرد اجتماع به همراه هم می تواند به رفع این مشکلات کمک کند.

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 8 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

برای داشتن روح و روانی سالم و تندرست ، لازم است که انسان به مقررات و قوانین که برای نگهداری و حفظ این سلامتی لازم ضروری است توجه داشته باشد و آنها را دقیق رعایت نماید. برای این کار ابتدا ، باید با روشهای حفظ این سلامتی آشنا شویم. بنابراین برای داشتن روحی سالم و شاداب حفظ بهداشت روانی لازم است. ● روشهای حفظ بهداشت روانی ▪ پذیرش هیجان و احساسات "ترس (Fear ) ، خشم (Anger) ، شادی (Joy) " عمده‌ترین هیجان‌های طبیعی انسان است: با این وجود گاهی برای اجتناب از احساس اضطراب و ترس سعی می‌کنیم در موقعیت‌های طبیعی اضطراب آور برخوردهای عاری از هیجان داشته باشیم؛ چنین برخوردی یک نوع خونسردی مصنوعی است که می‌تواند به نوعی در دراز مدت باعث مشکلات روانی در فرد یا افراد شود. همچنین بعضی مواقع فرونشانی هیجان‌ها و عواطف باعث عدم تفکیک مناسب بین شادی‌ها و غمهای طبیعی (بهنجار) و غیر طبیعی (نابهنجار) می شود. در واقع هیچ علتی برای شرمگین شدن از "داشتن احساس ترس یا دیگر احساسات به هنگام امتحان‌های دشوار یا موقع یادگیری اسکی ، یادگیری شنا یا مواجهه با یک رویدادهای خوشایند یا ناخوشایند "وجود ندارد، و قبول آنها بهتر از "انکار ، سرکوب و..." آنها است. بدین ترتیب اگر قبول کنید که این هیجان‌ها را دارید و آنها حق طبیعی شماست؛ در آن صورت راه ابراز و کاهش آنها را بصورت‌های مستقیم و غیر مستقیم پیدا خواهید کرد.

 

شناسایی زمینه‌های آسیب‌زا وقتی بکوشید که علت و موقعیت‌های ناراحتی خود را به روشنی بشناسید ممکن است؛ بتوانیدموقعیت‌های مورد نظر را بصورت تازه‌ای ببینید. در واقع رویکردتان به علت‌ها و موقعیت‌های اضطرار آور نباید "یک بعدی" (Unidirectional) و بدون بررسی باشد، در آن صورت است که می‌توانید متناسب با توانایی‌های شخصی و عوامل محیطی راههایی را برای مقابله صحیح با آنها پیدا کنید. "برنامه‌ریزی برای جلوگیری از احساس درماندگی در دقایق آخر ، صحبت با افراد مطمئن در مورد زمینه‌های آسیب‌زا و اضطراب‌آور ، شرکت در کلاس‌های آموزشی مخصوص (بویژه اگر مفید بودن آنها ثابت شده است)" بعضی از اقدامات برای مقابله صحیح می‌باشد. پرورش رغبتها و استعدادها هر جامعه‌ای فرصت‌های تقریبا نامحدودی برای مردمانی از هر سن (شاید از هر دو جنس) فراهم می‌کند تا افراد استعدادهای خود را در زمینه‌های مختلف آزموده و به موفقیت‌های فردی و اجتماعی دست یابند. این فرصت‌ها می‌تواند "ورزشی ، تحصیلی و علمی ، هنری ، فنی و..." باشد. افرادی که خود را فقط به یک موضوع محدود نمی‌کنند و دنبال یادگیری و بدست آوردن مهارت‌های جدید هستند، غالبا زندگی برایشان جذابیت و گیرایی بیشتری دارد، و به احتمال زیاد موفقیت بیشتری بدست می‌آورد، و همچنین موفقیت بیشتری بدست می‌آورد. به دنبال آن احساس شایستگی ( Merit Sensation) ناشی از دست یافتن به مهارت "عزت نفس" (Self – Esteem) افراد بالا می‌برد. نکته مهم یا سوال موجود در این زمینه می‌تواند مسایل و کمبودهای اقتصادی و مالی باشد ولی افرادی که تمایل به دست یافتن مهارت یا پرورش استعدادی را دارند؛ مطمئنا راهکارهای خوبی را متناسب با امکانات خود پیدا می‌کنند. ایجاد روابط صمیمانه اگر نگاهی به علائم و نشانه‌های اختلالات عاطفی بیندازیم هسته اصلی و نقطه مشترک آنها را احساس انزوا و تنهایی می‌یابیم. ما نیازمند پشتیبانی آرامش‌دهی و اطمینان‌هایی هستیم که از طرف دیگران فراهم می‌شود، چون انسان موجودی اجتماعی است. این موضوع ثابت شده که افرادی که روابط اجتماعی قوی و دوستان صمیمی دارند و نگرانی‌ها و مشکلات خود را با افراد مطمئن بیان می‌کنند و در عین حال به رفاه و خشنودی دیگران توجه و علاقه نشان می‌دهند مشکلات خود را روشن تردیده، درعین حال احساس ارزشمندی بیشتری می‌کنند. کمک گرفتن به موقع از دیگران در راه "خودشناسی" (Auto Gnosis) و برطرف کردن مشکلات روانی محدودیتی از قبیل ندانستن تمام راه حل‌ها ، خودفریبی (مکانیسم‌های دفاعی) وجود دارد که باعث می‌شود همیشه نتوانیم مشکلات را بصورت عینی ببنیم. وقتی احساس می‌کنید در برطرف کردن مشکل خود پیشرفتی ندارید، موقع آن فرا رسیده که از متخصصانی مانند: روانشناس (مشاور یا بالینی) ، روانپزشک و درمان گران آموزش دیده به تناسب مشکل خود ، کمک بخواهید. شاید احساس برچسب خوردن و نگرش‌های غلط اجتماعی مانع از مراجعه به این افراد شود؛ ولی کمک خواستن از دیگران خود نمودار پختگی عاطفی و یکی از اولین مراحل خودآگاهی است؛ (چون به این موضوع آگاه است) که یک جای کار تفکر ، احساس ، شخصیت مشکل دارد) و نشانه ضعف افراد. تقویت اعتقادات مذهبی رشد و تعالی اعتقادات مذهبی تاثیر بسزایی در تفکر ، احساس و روابط اجتماعی انسان دارد و سلامت جسمانی و بهداشت روانی فرد را تضمین می‌کند. مطالعات نشان داده است؛ افراد معتقد به خدا (بدون در نظر گرفتن نوع مذهب) رفتار و تفکرشان بسیار سالم‌تر و بهنجارتر از افراد "بدون اعتقاد یا با اعتقادات ضعیف" می‌باشد.

 

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 9 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

بهداشت روان

 

 

مقدمه

 

بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات در مورد اين بيماري ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بيماري هاي رواني، قابل پيشگيري بوده و ثانيا در صورتي‌كه مانند ساير بيماري ها به موقع تشخيص داده و تحت درمان قرار گيرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستاي همين ايده, بهداشت رواني که جزئي از بهداشت عمومي محسوب مي شود به پيگيري موارد زير مي پردازد:

 

·        افزايش سطح بهداشت رواني از طريق ارتقاء آگاهي هاي جامعه در مورد بيماري هاي رواني

 

·        شناسايي و تشخيص زودرس اختلالات رواني و درمان آن ها

 

·        پيشگيري از عوارض و عود بيماري و توانبخشي بيماران

 

·        پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني از طريق پيشگيري و درمان بيماري هاي جسمي

 

تاريخچه

 

در حقيقت بهداشت روان را مي‌توان يکي از قديمي ترين موضوعات به شمار آورد. زيرا بيماري هاي رواني از زمان هاي قديم وجود داشته, بطوريکه  بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد. تقريبا از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمان هاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.

 

در سال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها, مراکز درمان سرپائي, مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در 18 سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير روز 18 فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.

 

در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد, ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند, ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال 1319 تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژي P.H.C توسط جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شبکه هاي بهداشتي درماني, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز از موضوعات بسيار ضروري در کشور, مورد توجه قرار دارد.

 

تعريف بهداشت روان

 

بهداشت روان علمي است براي بهتر زيستن و رفاه اجتماعي که تمام زواياي زندگي از اوّلين لحظات حيات جنيني تا مرگ اعم از زندگي داخل رحمي, نوزادي, کودکي تا نوجواني, بزرگسالي و پيري را در بر مي‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنري است که به افراد کمک مي‌کند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري نموده و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.

 

تعريف سازمان جهاني  

 

بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران, تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي, عادلانه و مناسب. نتيجه آنکه مفهوم بهداشت رواني عبارت خواهد بود از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلاء به اختلال رواني, درمان مناسب و بازتواني آن.

 

ويژگي هاي افرادي كه از نظر رواني سالم هستند

 

·        اين افراد نسبت به خود آرامش دارند يعني به طور نسبتا معقولي احساس امنيت و کفايت دارند

 

·        توانائي هاي خود را در حد واقعي خود ارزيابي مي‌کنند, نه بيشتر و نه کمتر

 

·        به خود احترام مي‌گذراند (Self- respect) و کمبودهاي خود را مي پذيرند

 

·        به حقوق ديگران احترام مي گذارند

 

·        مي‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند

 

·        مي‌توانند احترام و دوستي ديگران را جلب کنند

 

·        مي‌توانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي که زندگي آنها پيش مي ايد راه حلّي پيدا کنند. آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند

 

·        قادرند مسئوليت هاي روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند

 

·        تحت تاثير عواطف, ترس, خشم, عشق يا گناه خود بطوري قرار نمي‌گيرند که زندگيشان پريشان شود.

 

چند نشانه هشدار دهنده براي ضعف رواني

 

·        احساس نگراني دائمي

 

·        ناشادي دائمي به علل ناموجّه

 

·        از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات

 

·        بي خوابي مکرر

 

·        افسردگي و سرخوشي متناوب بصورت ناتوان کننده

 

·        احساس بي علاقگي و تنفّر دائمي نسبت به مردم

 

·        آشفتگي زندگي

 

·        عدم تحمل دائمي فرزندان

 

·        همواره خشمگين و بعد دچار پشيماني شدن

 

·        ترس بي جهت  دائمي

 

·        دائما حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن

 

·        احساس درد و شکايت هاي بي شمار بدني که علّتي براي آن پيدا نمي شود.

 

به عقيده دکتر منينگر اگر شخصي وجود يکي از علائم فوق را در خود قطعي بداند بايد به او کمک شود.

 

جمعيت هاي آسيب پذير (High Risk) در بهداشت روان

 

گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بيماران و همه افراد سالم متعهد مي‌بيند اما گروه ها و جمعيت هايي نيازمندي بيشتري داشته و آسيب پذيري زيادتري از نظر بهداشت روان دارند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين رواني, عقب ماندگان ذهني, بيماران صرعي, سالمندان, معتادان, بيکاران, نيازمندان اقتصادي, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغديده, افراد بي سرپرست, زندانيان . . . و مهاجران.

 

اهميت بهداشت روان

 

پيشرفت صنعت و تکنولوژي, قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امکان زندگي با آرامش و صلح و اطمينان را از انسان سلب کرده و در حقيقت "کيفيت فداي کميت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بيماري هاي عصبي ـ رواني و روان تني، جانشين آن شده است. بطوريکه آمار نيز حکايت از افزايش شيوع بيماري هاي رواني دارد و علل مختلفي را براي اين افزايش شيوع بر شمرده اند که به مهمترين آنها اشاره مي‌گردد:

 

علل افزايش شيوع بيماري هاي رواني

 

·        بيماري هاي رواني مانند بيماري هاي جسمي کشنده نيستند و در نتيجه, مبتلايان به اين نوع بيماري ها روي هم انباشته مي شوند و احتياج بيشتري جهت درمان سرپائي, بستري شدن و تخت بيمارستاني پيدا مي‌کنند.

 

·        عدم درک از نحوه شروع و طولاني مدت بودن بيماري در نتيجه عدم اطلاع از بيماري, درمان به موقع انجام نمي‌شود که همين امر باعث مزمن شدن بيماري گشته و بيماري غيرقابل علاج مي‌گردد

 

·        عدم برنامه صحيح و اطلاع کافي از روش هاي پيشگيري و درماني كه خود باعث انباشته شدن و ازدياد اين نوع بيماران مي‌گردد

 

·        برحسب برآورد سازمان جهاني بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار يکي از انواع اختلالات رواني ـ عصبي ـ رفتاري هستند. (به جز اعتياد به مواد مخدر, الکل و ساير موارد).

 

ناتواني و از کارافتادگي (disability) ناشي از بيماري هاي رواني، اغلب شديد و طولاني است و بار سنگيني بر بيمار, خانواده و جامعه تحميل مي‌کند. بطور کلي 6/10% بار کلي بيماري ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بيماري هاي رواني است و با محاسبه سال هاي تقريبي ناتواني در طول عمر (DisabilityAdjusted life years: Daly) اين رقم به 28%  افزايش مي‌يابد.

 

لازم به توضيح است که در مطالعه بار جهاني بيماري ها بر روي ميزان ناتواني ايجاد شده توسط بيماري ها تاکيد مي‌گردد. مثلا آيا مرگ و ميرها ارزش يکساني دارند, يعني مرگ يک فرد 80 ساله با مرگ يک فرد 25 ساله فرق نمي‌کند؟ آيا فشاري که از طريق بيماري ها بر فرد و خانواده وي وارد مي ايد يکسان است؟ ميزان ناتواني ايجاد شده توسط يک بيماري چقدر است؟

 

اين بررسي نشان داده که در طول دو دهه آينده بيماري هاي رواني بعنوان اولويت عمده بهداشتي کشورهاي جهان خواهد بود. بطوريکه هم اکنون از 10 بيماري عمده‌اي که سبب ناتواني مي‌شوند 4 بيماري مربوط به اختلالات رواني است : افسردگي يک قطبي (7/10)، اختلال خلقي دو قطبي (3%), اسکيزوفرني (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)

 

 

 

جدول 1 ـ  ده علت اصلي ناتواني در سطح جهان

 

رديف       علت                                                        فراواني (به ميليون)     درصد

 

1             افسردگي يک قطبي                                     8/50                       7/10

 

2             کم خوني فقر آهن                                       22                          7/4

 

3             سقوط                                                      22                          7/4

 

4             استفاده از الکل                                           8/15                       3/3

 

5             C.O.P.D                                                7/14                       1/3

 

6             افسردگي دو قطبي                                       1/14                       3

 

7             ناهنجاري مادرزادي                                     5/13                       9/2

 

8             استئوآرتريت                                              3/13                       8/2

 

9             اسکيزوفرني                                               1/12                       6/2

 

10           Obsessive compulsive Disorders      2/10                       2/2

 

   ميزان شيوع اختلالات رواني در ايران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغير است. طبق مطالعات, 3% از بيماران رواني و 6/1% از جمعيت 15 سال به بالا به نحو شديدي, از لحاظ رواني بيمار بوده‌ و به درمان جدّي روانپزشکي نياز داشته اند. 3/15% از اين گروه سني بيماري هاي خفيف رواني و 6/26% مسائل عاطفي مختلف داشته اند.

 

انواع بيماري هاي رواني

 

1 ـ بيماري هاي عمده يا روان پريشي (Psychosis)  :

 

  • روان گسيختگي (schizophrenia): شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت

 

  • افسردگي ـ سرخوشي (Manic- depressive): افسردگي ژرف و هيجان شديد نوسان دار

 

  • سوء ظن شديد و هذيان (paranoia): سوء ظن بي دليل به همه چيز در چارچوب توهّم

 

2 ـ بيماري هاي غير عمده :

 

  • روان نژندي يا نوروز: از دست رفتن توانايي واکنش هنجار در برابر موقعيت هاي گوناگون زندگي

 

  • اختلالات شخصيتي: ناشي از تجربيات اسف انگيز دوران کودکي

 

علل بيماري هاي رواني

 

بيماري هاي عضوي: آرتريواسکلروز عروق مغزي، سرطان ها، بيماري هاي متابوليک، برخي بيماري هاي نرولوژيک، بيماري هاي غدد درون ريز، بعضي از بيماري هاي مزمن، صرع و ...

 

وراثت: در کودکي که پدر و مادرش هر دو روان گسيخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسيختگي 40 برابر بيشتر از کودکانيست که پدر و مادر سالم دارند.

 

عوامل محيطي و اجتماعي: نگراني ها، تنش هاي عاطفي، ازدواج هاي اجباري، گسستگي خانواده، فقر، شهرنشيني، صنعتي شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنيت اقتصادي، طرد شدن، از ياد رفتن، ظلم و ...

 

ساير عوامل محيطي :

 

ـ سمومي مثل جيوه، دي اکسيد کربن، منگنز، قلع، ترکيبات سرب و غيره

 

ـ داروهايي مثل باربيتورات ها، گريزوفولوين، الکل و غيره

 

ـ مواد تغذيه‌اي مثل کمبود ويتامين و پيريدوکسين، کمبود يُد و غيره

 

ـ عفونت ها مثل سرخک، سرخجه و عفونت هاي پيرامون زايماني که بر تکامل مغزي تاثير دارند

 

پرتوتابي در هنگام تکامل عصبي

 

حوادث و تصادفات

 

نقش مذهب:

 

     در سال هاي اخير مطالعات متعددي در رابطه با مذهب و اهميّت آن در تامين بهداشت رواني در جاي جاي دنيا صورت گرفته است. طي مطالعه اي كه در منطقه كاروليناي شمالي آمريكا در مورد رابطة تعلّق هاي مذهبي با افسردگي اساسي در گروه هاي مختلف مذهبي انجام شده، مشخص گرديده است كه در گروهي از مسيحيان به نام پنتاكستال ها كه ظاهرا رفتارهاي انزواگرايانه اجتماعي دارند شيوع افسردگي اساسي بيشتر از ديگر گروه هاي جامعه است. طي مطالعه ديگري در زنان مسنّ مبتلا به شكستگي لگن مشخص گرديد كه شيوع و شدت افسردگي و عوارض رواني ناشي از شكستگي لگن در زناني كه داراي اعتقادات مذهبي هستند به مراتب كمتر بوده و وضعيت حركتي بهتري در اين زنان مشاهده مي شود. ضمنا در مطالعات غربالگري علايم افسردگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرهاي مختلف كشور نيز در افراد با درجة بالاي عقايد مذهبي و مقيّد به انجام فرايض ديني، ميزان افسردگي به صورت معني داري كمتر بوده كه همگي اين مطالعات و بسياري از پژوهش هاي ديگر، حاكي از تاثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبي متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعي در تامين سلامت رواني و به همراه آن كاهش افسردگي، مي باشد.

 

اولويّت هاي بهداشت رواني

 

پيشگيري و مبارزه با بيماري هاي افسردگي, اسکيزوفرني, زوال عقل, عقب ماندگي ذهني, صرع و همچنين مبارزه با خودکشي از اولويّت هاي بهداشت رواني است. به همين دليل به وضعيت اين موارد در ايران اشاره مي‌کنيم:

 

1ـ افسردگي: شيوع افسردگي در ايران حدود 7/7% جمعيت 15 ساله به بالا است و بنابراين در هر مقطعي از زمان حداقل حدود 5 ميليون نفر دچار اين بيماري هستند.

 

2ـ اسکيزوفرني: وخيم ترين بيماري رواني محسوب مي شود. به ويژه اين که اين بيماري در سنين نوجواني و جواني آغاز مي‌گردد و در اکثر موارد سير مزمن و مادام العمر دارد, شيوع اين بيماري حدود 1% است و بنابراين تعداد اين بيماران در ايران حدود 5/0 ميليون نفر مي‌‌ باشد.

 

3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومي و افزايش ميانگين سنّي جامعه تعداد موارد زوال عقلي بتدريج بالاتر خواهد رفت. در يکي از بررسي ها شيوع اين اختلال در ايران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)

 

4 ـ عقب ماندگي ذهني: شيوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلايان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگي شديد هستند.

 

5 ـ صرع: مي‌توان گفت که شيوع بيماري صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بيشتر از جوامع توسعه يافته گزارش شده است. در گزارشي از يکي از مناطق ايران شيوع صرع گراندمال 2 % آمده است.

 

6ـ خودکشي: امروزه خودکشي سوّمين علّت مرگ در سنين 15 تا 30 سالگي را به خود اختصاص داده است. 95% افرادي که اقدام به خودکشي مي‌کنند مبتلا به بيماري هاي رواني بويژه افسردگي هستند.

 

اهداف بهداشت روان

 

بطور کلي بهداشت رواني داراي چهار هدف اصلي است:

 

1 ـ خدماتي: ارائه خدماتي است، در جهت تامين سلامت فکر و روان افراد جامعه، پيشگيري از ابتلا به اختلالات رواني، بيماريابي، درمان سريع و پيگيري بيماران مبتلا به اختلالات عصبي رواني به طور سرپائي و يا بستري، کمک هاي مشاوره‌اي به افرادي که دچار مشکلات رواني، اجتماعي و يا خانوادگي شده اند.

 

 2 ـ آموزشي: عبارت است از آموزش بهداشت رواني به افرادي که با بيماران رواني سرو کار دارند و همچنين آموزش بهداشت رواني همگاني و آشنا ساختن مردم جهت همکاري و استفاده از سرويس هاي موجود در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات رواني، ارائه مفاهيم و شناخت اختلالات رواني به دست اندرکاران امر بهداشت در سطوح مختلف است.

 

3 ـ پژوهشي: شامل تحقيق در زمينه پيشگيري و نيز علل، نحوه شروع و درمان اختلالات رواني، عقب ماندگي ذهني، اعتياد و انواع انحرافات اجتماعي بوده که جايگاه اين پژوهشها مي‌توان در مدارس، دانشگاه ها، سربازخانه ها، مراکز قضائي و انتظامي، کارخانجات، درمانگاه هاي عمومي، مراکز بهداشتي درماني و نظاير آن باشد.

 

4 ـ طرح و برنامه ريزي بهداشتي: شامل برنامه ريزي درباره ايجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکي منطقه‌اي، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظيم خانواده، مراکز کودکان استثنايي، مراکز ارائه خدمات درمان هاي روانپزشکي و ايجاد هماهنگي بين برنامه هاي خدماتي، آموزشي و پژوهشي است.

 

پيشگيري از بيماري هاي رواني

 

1-پيشگيري اوّليه (سطح اوّل)

 

      پيشگيري اوّليه عبارت است از کليه اقداماتي که منجر به جلوگيري از بروز بيماري مي‌شود، مثل واکسيناسيون در طب عمومي، پيشگيري اوّليه در روانپزشکي به دليل چند عاملي بودن اتيولوژي بيماري ها به سادگي امکان پذير نيست و لذا هدف اصلي پيشگيري در اين سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بويژه اقشار آسيب پذير در برابر اختلالات رواني از طريق مهار و کنترل ناهنجاري هاي ژنتيکي، وراثتي، محيطي و خانوادگي است. در حاليکه کليّه افراد جامعه گروه هدف را تشکيل مي دهند.، اهداف زير بطور اختصاصي در اين مرحله دنبال خواهد شد :

 

1 ـ تاثير شرايط محيطي و آلودگي هاي زيست محيطي، شرايط اجتماعي و اقتصادي بر سلامت روان

 

2 ـ نقش عوامل ژنتيکي در بروز اختلالات رواني

 

3 ـ پي آمد هاي اجتماعي ازدواج هاي خويشاوندي، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معيوب

 

4 ـ ارتباط بين وضعيت رواني، در دوران بارداري و سلامت روان کودک پس از تولد

 

5 ـ نيازهاي انساني در مراحل مختلف رشد ازجمله طفوليت، کودکي، نوباوگي، نوجواني، ميانسالي و سالمندي

 

6 ـ نقش اولياء و محيط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان

 

7 ـ نحوه رويارويي با عوامل اضطراب انگيز محيطي و اجتماعي

 

اهداف فوق از راه هاي زير قابل حصول است :

 

1- انجام تحقيقات سبب شناسي به منظور کشف نقش عوامل ژنتيکي، محيطي و خانوادگي در تخريب سلامت رواني افراد در جامعه

 

2 ـ همکاري بين تخصصي با متخصصين رشته هاي مختلف و همکاري بين بخشي با ارگان هاي ذيربط

 

3 ـ آموزش همگاني بهداشت رواني کليه اقشار

 

4 ـ همکاري مستمر با رهبران مذهبي و سياسي مردم

 

5 ـ مشاوره هاي خانوادگي و فردي و گروهي

 

6 ـ جلب همکاري و تشويق افراد جامعه در بهره برداري مطلوب از خدمات بهداشت روان

 

همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهاي تهران، كرج، يزد و اردكان، مشخص شده است كه مذهبي بودن دانش آموزان و خانواده هاي آنان رابطة معكوس و معني داري با بروز افسردگي دارد و بنابراين توجّه به عقايد معنوي و باورهاي مذهبي و التزام به احكام ديني در فضاي فرهنگي جامعه و خانواده ها نقش اساسي در پيشگيري اوّليه افسردگي و به دنبال آن تامين سلامت رواني دارد و به طور قطع يكي از سازوكارهاي اين پديده جملة روح افزاي دل آرام گيرد به ياد خداي، مُلهَم از آيه شريفه قرآن “ اَلا بِذِكرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، مي‌باشد.

 

2ـ پيشگيري ثانويه (سطح دوّم)

 

هدف اصلي در اين مقطع جلوگيري از عوارض اختلالات رواني در افراد جامعه با تشخيص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پيگيري منظم مي‌باشد.

 

انتظار مي رود اهداف زير در اين سطح پيشگيري برآورده شود :

 

1 ـ بيماريابي به منظور تشخيص سريع و به موقع علايم غيرعادي و يا رفتارهاي نامتعادل در افراد

 

2 ـ درمان فوري، زودرس و کامل، جهت رفع علايم سبک اختلالات در بين افراد شناسايي شده

 

3 ـ درمان نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودي در بين افراد آسيب ديده جامعه

 

4 ـ پيشگيري از بروز علايم شديد در بين افراد مبتلا و ايجاد سازگاري بين آنها و خانواده

 

5- جلوگيري از بالارفتن ميزان عود و دفعات بستري

 

6- ارائه خدمات مراقبت.

 

اهداف فوق از طريق زير قابل حصول مي باشد :

 

1 ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پيگيري به خصوص پيگيري الزامي در موارد سايکوز و صرع

 

2 ـ شناسايي افراد در مدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخيص و درماني به موقع

 

3 ـ ارائه خدمات درماني مناسب و به موقع از طريق فراهم آوردن امکانات و شرايط لازم (اورژاني، سرپائي و بستري)

 

4 ـ همکاري بين تخصص هاي مختلف بهداشتي درماني

 

5 ـ آموزش هاي لازم در جهت حذف باورهاي غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسير و تعبير اختلالات رواني، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بيماران رواني، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع.

 

3 ـ پيشگيري ثالثيه (سطح سوّم)

 

         هدف اصلي، پيشگيري از تداوم اختلالات رواني مزمن در بين مبتلايان و کاهش ناتواني هاي فردي، اجتماعي، شغلي و خانوادگي ناشي از آن مي‌باشد. براي دستيابي به اين هدف رعايت موارد زير الزامي است :

 

1 ـ شناسايي مبتلايان به اختلالات رواني مزمن

 

2 ـ حمايت از مبتلايان شناخته شده به منظور جلوگيري از عوارض احتمالي ناشي از اختلال، مانند خودکشي، اعتياد، فرار از منزل، فحشاء و ساير انحرافات اجتماعي، با درگير ساختن خانواده ها و ساير مراجع ذيربط

 

3 ـ اقدامات عملي براي بازتواني مبتلايان از طريق کاريابي، حمايت مالي و اشتغال در مراکز نيمه وقت

 

4 ـ  ارائه خدمات مراقبت

 

5 ـ تاسيس واحد هاي نوتواني در بخش هاي روانپزشکي

 

6 ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بيماران خود و مسئوليت پذيري آنها نسبت به بيماران.

 

برنامه کشوري بهداشت روان

 

برنامه کشوري بهداشت روان جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 توسط کميته‌اي متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتي و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه‌اي سازمان جهاني بهداشت تهيّه و تنظيم گرديد و در سال 1367 بعد از تصويب شوراي معاونين وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف اين برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان براي همه مردم با تأکيد بر قشرهاي آسيب پذير و محروم، ايجاد الگوي خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگي و اجتماعي و تشويق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزايش آگاهي و مهارت هاي بهداشت روان در مردم، و تنظيم برنامه هاي مناسب براي آسيب ديدگان جنگ. اين برنامه شامل راهبردهاي خدماتي، اجرايي، اداري و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوري همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتي اوّليه (PHC) و به عبارت ديگر، در شبکه هاي بهداشتي درماني کشور با ويژگي هاي زير بود:

 

تمرکز زدايي در فعاليت ها، اولويت دادن به پيشگيري، کاربرد سطوح خدماتي و نظام ارجاع، پيگيري مستمر و تأکيد بر مراقبت هاي سرپائي تا بستري در بيمارستان. بديهي است كه براي اين منظور مکانيسم هاي ذيل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهيم اساسي بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتي کشور، استفاده صحيح از کارکنان بهداشت عمومي، شناخت تأثير مثبت اجزاي بهداشت عمومي بر بهداشت روان و تقسيم وظايف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات.

 

در نظام مراقبت هاي بهداشتي اوّليه در مناطق روستايي خانه بهداشت اوّلين واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار مي‌گيرند و وظيفه آموزش، شناسايي بيماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتي درماني روستايي، پيگيري دستورات داده شده در مورد بيماران ارجاعي و ثبت و گزارش اطلاعات بيماران جديد و قديم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتي درماني روستايي که بر چند خانه بهداشت سرپرستي و نظارت دارند، يک پزشک عمومي و چند کاردان آموزش ديده فعاليت مي‌کنند. پزشک موارد ارجاعي از خانه هاي بهداشت را مي پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع مي‌دهد که عبارت است از سطح تخصصي شهرستان. در اين مرکز که معمولاٌ در پلي کلينيک بيمارستان عمومي شهرستان واقع است، روانپزشک يا پزشک عمومي دوره ديده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتي درماني روستايي، مورد ارجاعي را مي‌پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع مي‌دهد. خدمات سطح تخصصي استان عمدتاً در بيمارستان ها و مراکز روانپزشکي استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعي انجام مي‌گيرد و در عين حال، مرکز بهداشت استان، مسئوليت برنامه ريزي، اجرا، نظارت، ارزشيابي و پايش برنامه هاي بهداشت روان در کليّه شهرستان هاي استان را بر عهده دارد.

 

اما در مناطق شهري، اوّلين واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتي درماني شهري هستند که درآن پزشکان عمومي بيماران را مي پذيرند و در صورت نياز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع مي‌دهند.

 

براي فعال نمودن خدمات شهري، تأسيس پايگاه هاي بهداشتي واستفاده از رابطين داوطلب بهداشتي پيش بيني شده است اين رابطين وظيفه آموزش، شناسايي خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشويق و ارجاع خانواده هاي داراي بيمار به مراکز و پيگيري وضعيت بيماران تحت پوشش را بر عهده دارند.

 

پزشکان عمومي و مسأله بهداشت روان

 

در مناطق شهري اهميّت نقش پزشکان عمومي در شناسائي مسائل رواني مراجعه کنندگان و کم کردن بار بيماري ها، کمتر از نقش پزشکان عمومي مستقر در شبکه نبوده بلکه بيشتر هم مي‌باشد. بررسي هاي باليني نشان داده است كه شکايات اوّليه بيش از 80 درصد بيماران رواني، شکايات بدني است (از قبيل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بي خوابي و غيره) به هين علت، نخستين مراجعه اکثر بيماران رواني، يعني نزديک به 80 درصد آنان به اطباي غير روانپزشک وترجيحا به پزشکان عمومي است. به علاوه حقيقت اين است که اکثريت بيماراني هم که علائم بارز بيماري آن ها علائم روانشناختي است، مراجعه به اطباي عمومي را به مراجعه مستقيم، به روانپزشک ترجيح مي دهند از اينرو، نقش پزشکان عمومي در امر تشخيص زودرس و درمان به موقع و به جاي اختلالات رواني و در نتيجه نقش آنان در جلوگيري از اِزمان بيماري و کاهش هزينه هاي غيرضروري و حذف بستري شدن هاي بي‌مورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومي در پياده کردن برنامه هاي بهداشت رواني از اهميّت خاصي برخوردار بوده و در اولويّت قرار دارد.

 

منابع

 

1 ـ طرح کشوري بهداشت رواني 1367، اداره کل مبارزه با بيماري ها، وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکي

 

2 ـ بحثي کوتاه در باره اولويّت هاي بهداشت رواني در جمهوري اسلامي ايران، فرهنگستان علوم پزشکي جمهوري اسلامي ايران، گروه علوم بهداشتي و تغذيه

 

 3 ـ سيماي سلامت روان در جمهوري اسلامي ايران، 1380، دکتر نوربالا و همکاران

 

 4 ـ طرح بهداشت روان مناطق شهري، تهيه شده توسط گروه روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي  اصفهان

 

 5 ـ کتاب بهداشت رواني، دکتر بهروز ميلاني فر، 1370،نشر قومس، تهران

 

 6 ـ گزارش اوّلين کارگاه برنامه ريزي تجديد نظر برنامه ملّي بهداشت روان، 1378، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها

 

7 ـ گزارش کارگاه برنامه ريزي پيشگيري اوّليه در بهداشت روان، 1376، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها  

 

8 ـ گزارش دوّمين کارگاه برنامه ريزي پيشگيري اوّليه در بهداشت روان، 1378، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها 

 

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 8 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

اعتماد به نفس عامل اکتسابی است که از بدو تولد پایه های آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته و با مرور زمان این امر گسترده تر و عمیق تر میشود. متاسفانه در بسیاری از خانواده های سنتی چون مهمترین مساله برای والدین حرف شنوی و تسلیم بله بودن فرزندان میباشد ، اغلب با ایجاد محدودیتهای غیر ضروری و مشکل آفرین ، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در ایشان میشود.

البته بدیهی است چون انسان موجودی قابل تغییر و تکامل پذیر است در بزرگسالی نیز میتواند با کمک از روانشناسان و روان پزشکان این نقیصه خود را شناخته و آن را برطرف سازد و صاحب اعتماد به نفس قوی و پایدار شود. اعتماد به نفس عاملی قابل تغییر یعنی قابل افزایش یا کاهش میباشد که هر عاملی که بتواند به توانائی بیشتر ما کمک کند و ما را به خود باوری برساند ، به خصوص ما را به احساس شایستگی و لیاقت در زمینه های مختلف زندگی برساند به افزایش اعتماد به نفس ما کمک میکند و به عکس هر موضوعی که ما را از نظر جسمی یا فکری ضعیف کرده و حتی موقعیت اقتصادی و اجتماعی ما را تضعیف نماید ، بر کاهش اعتماد به نفس ما می انجامد.

 

 

اعتماد به نفس واقعی از شناخت عمیق و همه جانبه ما نسبت به خود ، محیط و دیگران ریشه میگیرد و هر چه این شناخت بیشتر باشد بر روی اعتماد به نفس واقعی ما اثرات مثبت بیشتری میگذارد. برای افزایش اعتماد به نفس روشهای مختلفی وجود دارد که متخصصان اعصاب و روان به موارد ذیل اشاره میکنند:

  1. شناخت عمیق از خود ، در جهت پی بردن به توانائیهای عظیم و پنهان خویش یکی از راه های اساسی افزایش اعتماد به نفس میباشد.
  2. نقاط ضعف خود را نیز باید شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به کار بگیریم و در صورتی که این کار عملی نباشد ، با آنها مدارا کنیم یا از طریق دیگر به جبران آن بپردازیم ، مثلاً اگر ناتوانی و محدودیتهای جسمی مادرزادی و ارثی داریم از طریق افزایش توانائیهای علمی یا هنری خود ، این پدیده را جبران نماییم.
  3. شناخت دیگران بخصوص آشنایان خود و استفاده از توانائیهای ایشان در جهت مثبت نیز میتواند برای ما کار ساز باشد.
  4. محیط خود را نیز بهتر بشناسیم تا از آنها در جهت رشد و پیشرفت خود بهتر بهره بگیریم.
  5. استعدادهای خود را شناخته و در جهت رشد و شکوفایی آنها گام برداریم و سرانجام در جهت بهتر زندگی کردن از آنها استفاده کنیم.
  6. از معجره امیدواری واقعی بهره بگیریم و هرگز تسلیم ناامیدی نشویم که ناامیدی دشمن سعادت و موفقیت ما در زندگی است ، از طرف دیگر بر کاهش اعتماد به نفس ما می انجامد.
  7. نسبت به توانائیهای واقعی خود ایمان داشته باشیم و در نتیجه از احساس حقارت و خود کم بینی پرهیز نمائیم.
  8. از مقایسه کردن خود با دیگران جدا بپرهیزیم و تنها خود را با گذشته های خود مقایسه کنیم و اگر عقب افتادگی یا ایستایی در ما بوجود آمده باشد ، در رفع آنها گام برداریم و همیشه میل به پیشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهیم.
  9. به خود و توانایی های خود متکی باشیم و از وابستگی های غیر ضروری به دیگران پرهیز نماییم.
  10. از تلقین شکست و ناتوانی به خود پرهیز کرده و حتی تحت تاثیر تلقینات منفی دیگران در این موارد قرار نگیریم.

 

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 11 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

آیا شما انسان شادی هستید و از زندگی با اطرافیانتان لذت می برید؟ آیا به اندازه کافی در زندگی تان دلخوشی وجود دارد؟ آیا از شغل خود راضی هستید؟ آیا درباره آینده خود هیجان زده هستید؟ اگر جواب شما به همه این سوالات منفی باشد، باید از شما دلیلش را بپرسم. تا به حال فکر کرده اید که هدف شما از زندگی کردن چیست و چرا در این دنیا هستید؟ اگر بگوییم که هدف حقیقی از زندگی در این دنیا لذت است باور می کنید؟ هدف و مقصد شما حرکت به سوی یک زندگی شاد است. گرچه شاید به نظر شما این یک افسانه باشد یا داشتن یک زندگی شاد تنها در صورتی که شما یک آدم بی خیال باشید امکانپذیر باشد. همه ما در زندگی به دنبال چیزهایی هستیم تا در نهایت ما را به شادی برساند همیشه دائما در حال گفتن این جملات هستیم که اگر می شد به آنجا برسم زندگی ام تغییر می کرد.

 

گفتن چنین جملاتی باعث می شود که هدف حقیقی زندگی یعنی همان لذت و تمام چیزهایی که زندگی برایمان به ارمغان می آورد، از دست بدهیم. چه چیزی شما را به سمت زندگی شادتر هدایت می کند؟ خانه بزرگتر، ماشین جدیدتر، ازدواج کردن، طلاق گرفتن، بچه دار شدن، یافتن یک شغل، نقل مکان کردن و یا ...پس کی قصد دارید از دویدن و به دنبال چیزهای مادی رفتن دست بکشید و از آنچه که در اختیارتان است لذت ببرید. اگر قصد دارید از چیزهای بیرونی به شادی ابدی برسید در اشتباه هستید، عوامل بیرونی شاید در ابتدا شما را به شادی برساند اما خیلی زود فراموش می شود. اگر بسیار نگران و یا افسرده هستید، شکی نیست که خستگی در وجود شما مانده است، استرس شما را از داشتن خوابی راحت بازمی دارد. افسردگی موجب می شود که شما انرژی خود را از دست بدهید و بیش از حد نرمال به خواب نیاز پیدا کنید. داشتن یک زندگی شاد و خوشبینانه فوق العاده است و به سلامت جسمی شما نیز بسیار کمک می کند. شاد بودن شما را در مقابل استرس حفاظت می کند. استرس یکی از مهمترین عوامل مرگ و بروز بیماری هایی چون سرطان، ناراحتی های قلبی و سکته های مغزی است. شما باید تلاش کنید آن جنبه از زندگی تان را که دائما یکسان است تغییر دهید، ما انسان ها قدرت آن را داریم که تغییر و تحول های لازم را در زندگی مان به وجود آوریم. حتی اگر در موقعیت بسیار سختی زندگی کنیم. داشتن روابط اجتماعی برای یک زندگی شاد لازم و ضروری است. مردم با هم بسیار تفاوت دارند. تلاش کنید که آدم های اطراف تان را هرطور که هستند بپذیرید و از جروبحث های بی دلیل دوری کنید و به این وسیله اسباب آرامش خود و اطرافیانتان را فراهم سازید. اگر برایتان مشکل است که در شرایط کنونی خود از جروبحث های بی دلیل اجتناب کنید، باز هم تلاش کرده و سعی کنید موقعیت خود و اطرافیانتان را درک کنید. شادی در وجود همه افراد دیده می شود اما بیشتر کردن آن شما را برای داشتن یک زندگی بسیار زیبا و سالم تر کمک می کند. شاد بودن بسیار راحت است البته اگر شما تصمیم بگیرید که شاد باشید. به گفته ابراهام لینکلن ما انسان ها خودمان قدرت این را داریم که شاد باشیم یا ناراحت، مضطرب باشیم یا بی خیال. شما با کمک روش های زیر می توانید زندگی شادی را بگذرانید؛ به بدن و محیط اطراف خود احترام بگذارید. محیط اطرافتان را از چیزهایی که دوست دارید به آن نگاه کنید و یا از آن استفاده کنید پر کنید. مثل قابل عکسی که شما را یاد کسی می اندازد که به او علاقه دارید. باید یادتان باشد که از بدنتان محافظت کنید. بدن خود را با تغذیه سالم و ورزش شاد نگه دارید. ورزش را حتما بخشی از زندگی روزمره خود قرار دهید. لازم نیست که شما ورزش های سخت را برای خود انتخاب کنید. همانقدر که بتوانید چند بار از پله های منزلتان بالا و پایین روید کافی است. اما اگر فرصت بیشتری برای کلاس های ورزشی داشتید بهتر است در این کلاس ها ثبت نام کنید. اگر برای ورزش کردن نیاز به انگیزه دارید در ورزش های تیمی شرکت کنید. به احساسات خود اهمیت دهید. احساسات شما بخشی از وجودتان است پس آنها را تغذیه کنید و به آنها اهمیت دهید. اما این به آن معنا نیست که احساسات منفی تان را برای داشتن یک زندگی شاد بسوزانید. اگر پذیرای احساسات منفی خودتان نباشید آنها تحریک می شوند و عمق بیشتری پیدا می کنند. رسیدگی به احساسات خودتان به آن معنا است که هر کاری را که باعث ایجاد شادی در وجودتان می شود انجام دهید. شاید شما از گذراندن وقت با دوستانتان و یا درمیان گذاشتن مشکلات تان با آنها لذت می برید. بعضی وقت ها انسان ها به دلیل عذاب وجدان از فعالیت مورد علاقه شان گذشت می کنند. به فکر خود باشید و هر از گاهی این فعالیت ها را بدون اینکه احساس گناه کنید انجام دهید.با خدای درون تان ارتباط برقرار کنید. حتما واژه «حس ششم» به گوشتان خورده است. این حس صدای آرامی است که در درون شما فریاد می زند «این کار را انجام بده» و یا «از آن فرد دوری کن» و یا «به این مسیر برو». این ندای درون به شما کمک می کند که بدون نیاز به فکر کردن مسیرتان را پیدا کنید. متاسفانه در دنیای مدرن امروز به ما آموزش های لازم برای رفتار با این ندای درونی را نمی دهند. راه های بسیاری برای برقراری ارتباط با این ندای درونی وجود دارد که یکی از آنها مدیتیشن و یا همان «تمرکز» است. البته لازم نیست برای آن گوشه ای بنشینید و تفکر کنید. مدیتیشن حتی می تواند به معنای قدم زدن در پاک و یا گوش دادن به یک موسیقی باشد. مدیتیشن به مفهوم آرام کردن ذهن و باز کردن راهی در ذهنتان برای برقراری ارتباط با ندای درونی است. بپذیرید که شما شایستگی شاد بودن را دارید. زمانی که باور داشته باشید که شایستگی آن را دارید شاد زندگی کنید، طبیعتا انسان شادی خواهید بود چون پیام هایی که به خودتان می دهید مسیرتان را در زندگی مشخص می کند اما اگر به خودتان بگویید که من ارزش ندارم دیگر چطور می خواهید شاد باشید؟ پذیرای خودتان باشید، امروزه شاد بودن به این بستگی دارد که شما خود را آنطور که هستید خوب یا بد و زشت یا زیبا بپذیرید. البته این به آن معنا نیست که دیگر همین طوری که هستید باقی بمانید و هیچ تلاشی برای موفقیت در زندگی خود نکنید. اما اگر تنها به دنبال آن چیزهایی باشید که از دست داده اید دیگر پیشرفت نخواهید کرد. شاد بودن به آن معناست که از موقعیتی که هم اکنون در آن هستید لذت ببرید نه اینکه دائما به فکر شاد بودن در جایی باشید که در رویاهایتان تصور می کنید. انسان هیچ وقت نمی داند که فردا چه سرنوشتی را برای او رقم زده است پس از حال لذت ببرید. شکرگزار باشید، در همه حال خداوند را به خاطر زندگی و سلامتی که به شما عطا کرده است، شکر گویید.از دیگران کمک بگیرید، شاد بودن به مفهوم آن است که مشکلات تان را برای خود نگه ندارید و هنگامی که نیاز به کمک پیدا کردید از دوستان و یا خانواده خود کمک بگیرید. بیشتر ما انسان ها برای اینکه بار مضاعفی روی دوش اطرافیانمان نگذاریم آنها را در جریان مشکلات مان قرار نمی دهیم.برای دیگران کارهای مثبت خوب انجام دهید، کمک به افراد نیازمند به شما احساس شاد بودن می دهد. این کمک می تواند بسیار جزئی باشد. مثلا باز نگه داشتن در برای فردی که پشت سر شماست. همیشه وقتی به فکر دیگران و یا مشکلات آنها باشیم مشکلات خودمان کمتر به نظرمان می آید.حتما تا به حال از آدم های اطراف تان رنج برده اید. بهترین راه برای مبارزه با این افراد این است که حرف های اطرافیانتان را به خود نگیرید. اگر آنها را شخصی تلقی کنید، بهانه ای به دست آنها داده اید و اطرافیانتان راه های بیشتری برای آزار و اذیت شما پیدا خواهند کرد. بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که ساکت باشید و بگذارید آنها به حرف خود ادامه دهند، به هر حال زمانی خسته و ساکت می شوند. همیشه بخندید؛ در هر موقعیتی که هستید، لبخند زدن را فراموش نکنید. خندیدن به شما و اطرافیانتان احساس خوبی می دهید. اگر دوست دارید مردم را به سمت خود بکشانید لبخند را فراموش نکنید.

 

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 11 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

 

بهداشت روان ,بیماری های روانی

هیچ انسانی در برابر بیماری های روانی مصونیت ندارد. پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم کردن محیط روانی از ضروریات اولیه تامین بهداشت روانی محسوب می شود. بهداشت روانی فقط به تشریح علل اختلالات نمی پردازد، بلکه پیشگیری ناراحتی های روانی به معنای وسیع آن به منظور جلوگیری از وقوع بیماری های شدید روانی را دنبال می کند. بهداشت روانی دارای اصولی است که می توان به اختصار به انها  اشاره کرد.

بهداشت روان


احترام به شخصیت خود و دیگران
احترام به شخصیت خود و دیگران  یعنی این که  یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند که افراد جامعه او را مورد پذیرش قرار می دهند و او نیز به نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده  است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد جلوگیری می کند.

تقویت مکانیسم های تشویقی به جای تنبیه و پیشه گرفتن بردباری و چشم پوشی از بعضی کارهای منفی می تواند در این راستا معنی شود.
 
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی از اصول مهم بهداشت روانی محسوب می شود. شخص باید خود را آن گونه که هست قبول کند. کشمکش و عدم قبول واقعیات اغلب موجب بروز اختلال روانی می شود. خیلی ازنه  تنها نقص های خود را قبول نمی کنند بلکه با مکانیسم های مختلف سعی دارند آن را بپوشانند، یا این که بدون در نظر گرفتن توان و استعداد خود کاری را شروع می کنند که عاقبتی جز سرخوردگی و شکست ندارد و نهایتا به وازدگی و بی تفاوتی می انجامد. در هر عملی اصل علت و معلول حاکم است و رفتار بشر نیز از این قاعده جدا نیست. رفتار انسان تابع تمامیت وجود اوست به این مهنی که روان تابع جسم است.  هر انسان بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود، دست به عمل می زند و هیچ رفتاری جدای از این چهارچوب صورت نمی گیرد. برای بررسی و اظهار نظر در مورد هر چیز باید کلیت آن را در نظر گرفت.

دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه 
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه  انسان است. احتیاجات و نیازهای جسمانی و روانی بسیار مهم هستند. بشر دائما از این نیازها تاثیر می پذیرد و به نسبت محرومیت و ارضاء آنها رفتارش تغییر می کند. شخصی که  این اصول را بفهمد غالبا واقع بینانه با مشکلات زندگی برخورد می کند و دلسرد نمی شود. او می داند که احتیاجات فرد هیچ گاه کاملا مطابق میل او برآورده نمی شود. او می پذیرد که تعارض روانی اغلب ممکن است اتفاق بیفتد و برای مقابله با آن خود را آماده می کند. این چنین است که در زندگی هدفی را دنبال می کند و سعی دارد تا جایی که امکان دارد به ان هدف نایل آید. او دیگران را آن گونه که هستند قبول دارد، و از برخوردهای ایده آلیستی دوری می کند.
 
مقابله با مشکلات عاطفی
مشکلات عاطفی جزیی از  زندگی محسوب می شوند. سلامتی روانی به نحوه برخورد با این مشکلات و یافتن بهترین راه حل برای غلبه بر آنها بستگی دارد. بهداشت روانی قوانین مربوط به سلامت عاطفی و روانی را در بر می گیرد. گسترش بهداشت روانی به مطالعه افراد در شخصیت خویش نیز بستگی دارد. روابط و چگونگی آن با مردم و توانایی سازگاری با آن مهمترین عامل در احساس خوشی و شادکامی است. انسان بیش از تنفر، خصومت و دشمنی به دوستی نیاز دارد، اینکه دوست داشته باشد و دوست بدارد. بیماریهای روانی تقریبا همیشه به این حقیقت که بیمار قادر نیست دوست بدارد و عشق بورزد مربوط می شود.

به دست آوردن رضایت از زندگی 
به دست آوردن رضایت از زندگی  برای بهداشت روانی ضروری است.  رضایت ممکن است از احساس برتری و پیشرفت، از رسیدن به نیاز و آرزوهای شخصی، مقابله با مشکلات و ناملایمات و موارد دیگر به دست می آید. رضایت پشتوانه قوی و نیرومندی برای مقابله با مشکلات است. توانایی در کسب رضایت  به انسان استقامت می دهد و موجب خشنودی درونی می شود. خشنودی واقعی به این بستگی دارد که انسان نیازمندی های درونی و پنهان خود را به شکلی که جامعه پسند می باشد در آورد. برای سلامتی روانی آدمی باید یاد بگیرد که چگونه از کارهایش رضایت کسب کند. کسب رضایت با اتکا به نفس، کاردانی، آزادی ، استقالال و تدبیر همبستگی تنگاتنگی دارد. وابستگی می تواند گاهی حالت افراطی بگیرد، در این صورت به جای احساس رضایت، احساس ملامت به وجود می آید.

نیاز به احساس امنیت
نیاز به احساس امنیت یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان است. وقتی انسان احساس عدم امنیت کند، تنش و نگرانی وجودش را در بر می گیرد و او را آزار می دهد، بی اعتمادی میان دوستان یکی از تهدیدهایی است که سلامت روان را به مخاطره می اندازد. توانایی راحت و صمیمی بودن، احساس تعلق داشتن، شناخته شدن، داشتن موقعیت مناسب و خوب در میان دیگران و مسائلی از این قبیل به آسانی بدست نمی آید، بلکه یک برنامه ریزی درست و منطقی می خواهد. احساس ناامنی عاطفی به شکل مزمن و طولانی فشار سنگین به انسان وارد می سازد که ممکن است به بیماری مشخص منجر شود.

 

بهداشت روان ,بیماری های روانی

برای پرورش روان سالم و حفظ  آن چه باید کرد؟!
کسی که می خواهد کاری انجام دهد باید بداند که چگونه این امر را صورت دهد تا بتواند  به اهداف والاتری نایل آید. خانواده مهمترین سهم را در شکل دهی بهداشت روانی و شخصیت دارا می باشد، خانواده ای که در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه کافی مبادله می شود، سلامت روانی افراد آن تا حد زیادی تامین است.


بهداشت روان در خانواده
در خانواده اگر شخص یاد بگیرد که محبت کند، عشق بورزد و تنفر و خشم های خود را کنترل و پنهان کند در بزرگسالی مشکلی پیدا نمی کند. تنفر و دشمنی در شکل های مختلفش برای انسان مشکل آفرین است. محبت کردن را باید از کودکی آموخت.

کودکان محبت کردن را از والدین می آموزند. کودکانی که مهر و علاقه ندیده اند یک نوع خلاء عاطفی و روانی در خود احساس می کنند چون هرگز فرصت نداشته اند که عشق خود را بروز دهند.

نخست باید فرد یاد بگیرد که مشکلات خود را چگونه شناسایی و رفع کند. با کوشش مستمر و واقعی،  هر کس می تواند تغییرات زیادی در برداشت ها، نقطه نظرات و اعمال خود به وجود آورد. شخصیت انسان در پروسه تکامل در خود نیرویی را به وجود می آورد که می تواند به صورت یک پلیس درونی عمل کند. ا

ین نیرو مسئولیت حفظ و هماهنگی رفتار شخص را برعهده می گیرد. فرزندان معمولا ارزش ها و معیارهای والدین خود را یاد می گیرند. اجتماع نیز چون قوانین خود را داشته و هر کس که در جامعه زندگی می کند باید از قوانین آن پیروی کند. هر کس که رفتارش از خودخواهی سرچشمه گرفته باشد در بیشتر مواقع بدون شک در رفتار با دیگران با مشکل روبرو می شود خودکنترلی مشکل ترین درسی است که هر فرد باید آن را یاد بگیرد.

خصوصیات افراد رشد یافته چیست؟
وقتی می توان گفت که کسی رشد یافته است و دارای بهداشت روانی است که بتواند:

*برای دیگران بتواند رضایت ایجاد کندو

*در ایجاد رضایت و وفاداری توانا باشد.

*از ایجاد رضایت برای دیگران احساس رضایت کند.

*با رضایت دیگران خود نیز خشنود شود.

*از اوقات فراغت خود ساعت های خوشی به وجود آورد.

*از اوقات فراغت به بهترین شکل برای پیشرفت استفاده کند.

*در یادگیری توانا باشد.

*از ترس و اضطراب راحت باشد.

*بر مشکلات به راحتی غلبه کند.

*به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.

*از اشتباهات خود درس بگیرد.

*روحیه عالی و همراه با رضایت داشته باشد.

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 13 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

 

عوامل موثر دربهداشت روانی دانش آموزان


بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. همچنان که از جسم خود مراقبت می کنیم روح خود را نیز باید مقاومت تر کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. در زندگی «چگونه بودن» خیلی مهم تر از «بودن یا نبودن» است. ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادها، توانایی ها و کنار آمدن با خود و دیگران یکی از اهداف مهم و اساسی بهداشت روانی است. جوامع مختلف سعی می کنند تا سیاست های مربوط به بهداشت روانی و سازماندهی کنند. اصل کلی در این تلاش، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد جامعه را در بر می گیرد. این نگرش حکم می کند که خانواده ها بیش از پیش با بهداشت روانی خانواده و چگونگی پیشگیری و درمان بیماری های روحی آشنا شوند.

 

بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. همچنان که از جسم خود مراقبت می کنیم روح خود را نیز باید مقاومت تر کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. در زندگی «چگونه بودن» خیلی مهم تر از «بودن یا نبودن» است. ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادها، توانایی ها و کنار آمدن با خود و دیگران یکی از اهداف مهم و اساسی بهداشت روانی است. جوامع مختلف سعی می کنند تا سیاست های مربوط به بهداشت روانی و سازماندهی کنند. اصل کلی در این تلاش، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد جامعه را در بر می گیرد. این نگرش حکم می کند که خانواده ها بیش از پیش با بهداشت روانی خانواده و چگونگی پیشگیری و درمان بیماری های روحی آشنا شوند.
چون در مواجهه با چالش ها و مشکلات روزمره، ما براساس ویژگی های روانی خود با آنها برخورد می کنیم، هر چه از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشیم به یقین آسیب پذیری ما کمتر خواهد بود. امید است با برخورداری از سلامت فکر و روان به موفقیت های بیشتری رسیده و بیش از پیش بر مشکلات غلبه کنیم. 
تعریف بهداشت روانی : 
سازمان جهانی بهداشت می گوید بهداشت روانی عبارتست از «توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمی» . این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب ماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شود. 
اهداف بهداشت روانی د رخانواده :
 
- تأمین سلامت جسمانی، روانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی اعضای خانواده
- تلاش برای شناخت رفتار خود و افراد خانواده . 
- برقراری روابط حسنه بین اعضای خانواده . 
- ایجاد ارتباط صمیمانه و حفظ اسرار خانواده، به طوری که اعضای خانواده در داخل خانه به یکدیگر تذکر بدهند ولی در بیرون مدافع هم باشند. 
- تقویت اعتماد و عزت نفس اعضای خانواده و احترام به شخصیت دیگران
- به وجود آوردن احساس رضایت از زندگی
- آموزش خانواده ها برای کمک به پیشبرد اهداف صحیح اجتماعی
ویژگی های فردی که بهداشت روانی دارد:
 
- نسبت به خود، خانواده و جامعه بی تفاوت نیست. 
- با دیگران سازگاری دارد. 

- شاد و مثبت اندیش است. 
- به خود و دیگران احترام می گذارد. 
- بد بین نیست. 
- به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهی دارد. 
- انعطاف پذیر است. 
- شناخت او از واقعیت نسبتاً دقیق است و برای رسیدن به هدفهای خود براساس عقل و احساس عمل می کند. 
- نسبت به خود نگرش مثبت دارد و ناکامی ها را تحمل می کند. 
- توانایی حل مشکلات خود را د ارد. 
- از اوقات فراغت خود به نحو مطلوب استفاده می کند. 
- در مواجهه با مشکلات اجتماعی، کنترل و تعادل خود را از دست نمی دهد. 
- استعدادهایش به طور هماهنگ و به خوبی رشد می کند. 
- نه بنده کسی است، نه کسی را بنده خود می کند، می داند که خدا او را آفریده و برای خود ارزش قائل است. 
- دنیا را گذرگاهی برای رسیدن به آخرت می داند. 
- رابطه اش با دیگران سازنده و مثبت است. 
- نیازهایش را از طریقی برآورده می کند که با ارزش های اجتماعی منافات نداشته باشد. 
- صابر، صادق ، درستکار، بخشنده، استغفار کننده و فرزند خویشتن خویش است. 
- در نظر دیگران فرد موجهی محسوب می شود، زیرا در همه کارها متعادل است. 
عوامل مؤثر در بهداشت روانی:


«تغذیه»

حالات روحی ما در انتخاب نوع غذایی که می خوریم مؤثرند. ما در حالات مختلف غذاهای متفاوتی را طلب می کنیم، هنگام احساس قدرت و پیروزی به غذاهای گوشتی، هنگام احساس تنوع و تحول به غذاهایی با انواع سس و هنگام اضطراب یا پرخاشگری به خوراکی های گاز زدنی تمایل داریم در حالی که وقتی خسته هستیم چای و قهوه را ترجیح می دهیم. بنابراین با شناخت خود و سوخت و ساز بدن می توانیم با انتخاب مواد خوراکی مناسب به آرامش بیشتری دست یافته و از خوردن لذت ببریم: 
«ایمان»

اعتقادات و باورهای مذهبی قادر است در مصیبت های زندگی، از فرد افسرده و مأیوس ، انسانی امیدوار و محکم بسازد، چنانکه هرگز خود را تنها و بیمناک احساس نکند. او باور دارد که خدا پیوسته با اوست، در رویارویی با سختی های زندگی تنها نیست و خدای مهربان به او علاقه و توجه دارد. این باور موجب می شود که فرد علیه انزوا طلبی و گوشه گیری که بسیاری از مبتلایان به امراض خطرناک را از پای در می آورد، ایمن شود. 
«مدرسه»

مسؤولیت اولیای مدرسه فقط در پرورش نیروی عقلی و آشنا کردن دانش آموزان به مسائل اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود. مدرسه مسؤول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگارانه و تأمین بلوغ عاطفی و سلامت روانی دانش آموزان نیز می باشد. 
در مدرسه فرزندان دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه می کنند، معلم با تکریم شخصیت، محبت و توجه، آنان را در مسیر صحیح هدایت می کند، دانش آموز در مدرسه چگونگی برقراری روابط درست عاطفی، سازگاری با دیگران و مسئوولیت پذیری را می آموزد و راههای مبارزه با کینه توزی، دیگر آزاری و حسادت را یاد می گیرد
.

«ورزش»
ورزش یکی از رموز سلامت جسمانی و روانی است. افراد دارای آمادگی جسمانی از لحاظ احساسات، عواطف ، شخصیت اجتماعی و نوعدوستی کاملتر و در فعالیتهای شغلی و حرفه ای موفق ترند. ورزش موجب تقویت اعتماد به نفس در فرد شده ، او را متعادل، متفکر و سازگار با محیط می کند. با ورزش، شخص کمتر دچار حسادت ، حقارت و ستیزه جویی می شود و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهد بود. 
راههای تقویت بهداشت روانی فرزندان:
 
- اگر با ناراحتی های روانی کودکان ، نوجوانان و جوانان روبرو شدیم با حوصله و متانت آن ها را رفع کنیم و از تصمیم های عجولانه بپرهیزیم. 
- در ناراحتی های شدید، درد دل و گریه کردن باعث تخلیه روانی و آرامش می شود، در این شرایط از یک دوست صمیمی می توانیم کمک بگیریم. 
- مشارکت جو باشیم تا دوستان جدید بیابیم. 
- از مشاهده فعالیت های جدید فرزندانمان لذت ببریم. 
- با پرورش ابعاد روحی، معنوی و مذهبی شخصیت خود و فرزندانمان به سلامت روانی بالاتری دست یابیم. 
- با احترام به دیگران به بهداشت روانی خود و دیگران کمک کنیم. 
- زمینه های اعتماد را فراهم کنیم. 
- به احساسات فرزندانمان توجه کنیم و ویژگی های آنها را بشناسیم. 
- محیط زندگی را در حد توان جذاب و پرنشاط کنیم. 

- فرصت های مناسب برای بروز احساسات و شخصیت فرزندانمان ایجاد کنیم. 
- به دست آوردن بهداشت روانی منوط به روبرو شدن با واقعیت، سازگار شدن با تغییرات، ظرفیت داشتن برای مقابله با اضطراب ها، کم توقع بودن، احترام قائل شدن به دیگران و ... ا ست، بکوشیم این شرایط در خانواده فراهم شود. 
- رفتار والدین در خانواده بگونه ای باشد تا فرزندان خود را در زندگی شاد، خوشحال و فارغ از گرفتاری های احساس کنند

فاطمه بیات و نفیسه نیک پسند بازدید : 7 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)

نگاه کلی

 

  • کلمه بهداشت روانی چقدر برای شما آشناست؟
  • چه ارتباطی بین بهداشت روانی و اختلالات روانی وجود دارد؟
  • چگونه می‌توانیم بهداشت روانی خود را حفظ کرده یا بهبود ببخشیم؟

واژه بهداشت (Health) و سلامتی همیشه انسان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است. تدوین برنامه‌های تربیتی – بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه ، جلوگیری و درمان بیماریها نمونه‌ای از این اقدامات بشری است. بهداشت در یک تقسیم کلی به دو نوع "بهداشت جسمی" و "بهداشت روانی" تقسیم می‌شود. ولی آنها همپوشی‌های زیادی را با هم دارند (بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند).

بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی – اجتماعی" و آسیب‌های روانی – اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت باعث تدوین و اجرای برنامه‌های متعدد بهداشت روانی در سه بعد " پیشگیری ، درمان و توانبخشی" می‌شود این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیت‌های بهداشت روانی است. 

تعاریف بهداشت روانی

تعریف سازمان بهداشت جهانی

سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را اینگونه تعریف می‌کند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش‌های روانی و جسمی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست." 

تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا

انجمن بهداشت روانی کانادا در یک دید جامع بهداشت روانی را در سه قسمت "نگرش‌های مربوط به خود ، نگرش‌های مربوط به دیگران و نگرش‌های مربو به زندگی" تعریف می‌کند. از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : "توانایی سازگاری با دیدگاههای خود ، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی." 

عوامل موثر بربهداشت روانی

بهداشت روانی افراد متاثر از عوامل متعددی است، اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار می‌گیرند ولی در واقع این موضو ع چند وجهی متاثر از یکدیگر است. بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی می‌شود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تاثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون : "عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و... از عمده ترین تاثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند. 

ابعاد بهداشت روانی

پیشگیری نوع اول (Primary Prevention)

هدف این نوع از بهداشت روانی ممانعت از شروع یک بیماری یا اختلال است، "با حذف عوامل کلی کاهش عوامل خطرساز ، تقویت مقاومت افراد ، دخالت در فرایند اختلال" بدست می‌آید." برنامه‌های آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان ، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامه‌های بالا بردن کارایی و توان افراد (نظیر برنامه‌های تقویتی برای کودکان محروم) ، ایجاد سیستم‌های حمایت اجتماعی (نظیر بیمه‌های درمانی ، ایجاد و حمایت از گروه‌های محلی و اجتماعی حمایت کننده از افراد مبتلا)" نمونه‌های پیشگیری نوع اول می‌باشد. 

پیشگیری نوع دوم (Secondary Prevention)

هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی ، شناخت به موقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریه‌ها و اقدامات درمانی نظیر "دارو درمانی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی ، گروه درمانی ، روانکاوی و ..." در غالب این بعد از بهداشت روانی قرار می‌گیرد. 

پیشگیری نوع سوم

هدف این بعد از بهداشت روانی ، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از توانایی‌های از دست رفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند به گونه‌ای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی ، اجتماعی و شغلی" خود باز گردد. در واقع برنامه‌های این بعد با "توانبخشی" (Rehabilitation) افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال (یا بیماری) در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان ، سروکار داشته ، اقدامات قبلی را تکمیل می‌کند. 

چشم انداز بحث

موضوع بهداشت روانی و تامین آن برای "مردم ، سازمانها و دولتها" بسیار مهم است، چرا که با کارایی فردی و اجتماعی افراد و در کنار آن با پیشرفت‌های "علمی ، صنعتی و..." جامعه گره خورده است. امروزه اکثر کشورها منابع زیادی را برای بهبود بهداشت روانی جامعه صرف می‌کنند و در کنار آن با تدوین برنامه‌های جامع از "سازمان‌ها و منابع محلی – اجتماعی" نیز استفاده می‌کنند. متاسفانه ایران از این حرکت جامعه بشری به دور مانده است. 

بطوری که افراد و بیماران دچار مشکلات روحی از ابتدایی‌ترین حق خود یعنی بیمه خدمات درمانی بهداشتی محروم هستند و تاکنون هیچگونه نشانه و حرکت موثری که نشان دهنده اهمیت بهداشت و سلامتی این افراد باشد در دولت دیده نشده است. در واقع افراد و بیماران دچار "مشکلات روحی – روانی" افراد "فراموش شده" در ایران هستند. 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
این یه سایت درباره ی بهداشت روانه که منو دوست عزیزم درست کردیم امیدواریم مفید باشه و ازش خوشتون بیاااااااااااااااد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 834
  • کدهای اختصاصی
    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزابزار سخن بزرگان برای وبلاگ ها و سایت ها
    .......................................................................................

    چت روم

    چت روم
    قالب وبلاگ
    گالری عکس
    دریافت همین آهنگ
    .......................................................................................

    طراحی سایت

    .......................................................................................
    Up Page
    .......................................................................................


     .......................................................................................
     .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................


    .......................................................................................